خانواده فوری
قبل از نمایش «خانواده فوری» این هفته، کارگردان فیلم، شان آندرس، با بیانیه ای از پیش ضبط شده روی پرده بزرگ ظاهر شد. او به حضار توضیح داد که فیلمی که قرار است تماشا کنند بر اساس یک داستان واقعی است - داستان واقعی او. آندرس و همسرش سه فرزند را خارج از سیستم سرپرستی به فرزندخواندگی پذیرفتند و در این فرآیند با چالشهای ناگفتهای مواجه شدند و به او انگیزه دادند تا تجربیاتشان را برای یک کمدی استودیویی با بودجه کلان با بازی مارک والبرگ تطبیق دهد.
مانند اظهارات کارگردان، «خانواده فوری» فیلمی با نیت خوب است اما لحن ناهمواری دارد و من را با احساسات متفاوتی مواجه می کند. احساس میکرد که این سخنرانی با احساساتی بودن جلوی هر انتقادی را میگیرد. این ناراحتی در نوسانات وحشیانه فیلم بین تراژدی و کمدی مسخره ادامه یافت.
پیت (والبرگ) و الی (رز بایرن) زوجی نسبتاً غیرقابل توصیف هستند که خانههایشان را عوض میکنند و زندگی نسبتاً رام و بدون فرزندی از طبقه متوسط دارند. پس از مشاجره با خواهر الی، این زوج به فکر بچه دار شدن می افتند. آنها که نگران سن خود هستند، به امید پذیرش فرزند بزرگتر تصمیم به فرزندخواندگی می گیرند. به طور تصادفی، آنها در نهایت به پرونده لیزی (ایزابلا مونر)، یک نوجوان تیزبین اما مشکل علاقه مند می شوند. زن و شوهر متوجه می شوند که لیزی با دو خواهر و برادر کوچکتر، پسری حساس به نام خوان (گوستاوو کویروز) و لیتای خشمگین (جولیانا گامیز) می آید و تصمیم می گیرد هر سه را به خانه ببرد. پس از یک دوره بسیار کوتاه ماه عسل، هرج و مرج شروع می شود زیرا والدینی که برای اولین بار در مراقبت از یک نوجوان آسیب دیده و دو کودک ترسیده دچار مشکل می شوند.
پیشفرض «خانواده فوری» ساده نیست، بهویژه که آندرس، که نویسنده فیلم نیز بود، چند دوز جدی از واقعیت را در ترکیب گنجانده است. ممکن است کودکانی که در سیستم پرورشی قرار دارند مورد آزار و اذیت قرار گرفته باشند یا برای کنار آمدن با از دست دادن والدین خود دست و پنجه نرم کنند، و فیلم به طرز تازه ای در مورد این مسائل صادق است. با این حال، گاهی اوقات این صداقت در صحنه هایی مانند جلسات گروه پشتیبانی تضعیف می شود. لحظه ای وجود دارد که پیت و الی با هم می گویند که بچه های خوانده جدیدشان چقدر عالی هستند و گروه می خندند زیرا خانواده جدید در دوره ماه عسل خود هستند، اما این یک نوع خنده است و احساس ناخوشایندی و تا حدودی بدتر می کند. به نظر میرسد که این واکنش در مقایسه با تگ نوتارو و اکتاویا اسپنسر، که هر دو به تنهایی آن صحنهها را با زمانبندی و ارائهشان نجات میدهند، صحنهسازی شده است.
در حالی که شخصیتهای والبرگ و بایرن تا حدودی احساس میکنند که نوشته شدهاند، شخصیت تفرقهانگیز مونر به رهبر واقعی «خانواده فوری» تبدیل میشود. عملکرد مونر به طور شگفت انگیزی عجیب و غریب است و شخصیتی بی ثبات را بدون زیاده روی در زندگی زنده می کند. او میتوانست در حالی که توهین بیرحمانهای میکرد، لبخند بزند، با کوچکترین حرکاتی به الی آسیب برساند یا با سردی چشمهایش را به هر مرجعی که جرأت میکرد پدر و مادرش کند، دوخت. مونر آن اقدامات تدافعی را به آسیب پذیری لیزی مرتبط می کند و او به همان اندازه می تواند در یک آشفتگی هق هق مچاله شود یا با خواهر و برادرش بخندد.
اندرس، که تیتراژهای قبلی او شامل «خانه بابا» و «این پسر من است»، قبلاً سعی کرده جنبه خندهدار پدر شدن را کشف کند. در حالی که صمیمیت در «خانواده فوری» ممکن است همیشه با تقاضای فیلم برای خطوط منگنه خوب کار نکند، به بازیگر جوانی مانند مونر فرصتی می دهد تا محدوده ای را نشان دهد. بهعلاوه، با بازیگران مکملی که شامل نوتارو، اسپنسر، مارگو مارتیندیل و جوآن کیوزاک میشوند، فقط به اندازه کافی اجراهای شیرین عجیب و غریب وجود دارد که میتوان خنده را به همراه داشت. «خانواده فوری» بهعنوان یک فیلم خانوادگی که احساس خوبی داشته باشد، چندان بیتفاوت نیست و جذابیت خاصی برای روایت داستانی متفاوت دارد.
- ۰۰/۱۱/۱۳