دانلود فیلم و سریال

سریال های روز

دانلود فیلم و سریال

سریال های روز

غلبه

شنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۰، ۰۳:۴۵ ب.ظ

می دانید چگونه تماشای یک فیلم اکشن بد گاهی اوقات شبیه تماشای شخص دیگری در حال انجام یک بازی ویدیویی است؟ از سوی دیگر، تماشای «Vanquish» جورج گالو بیشتر شبیه تماشای کسی است که در حال آزمایش یک بازی فوق‌العاده باگ برای سیستمی است که به زودی حذف می‌شود. این تکراری از کلیشه‌های ژانر است که آنقدر کسل‌کننده، مبهم و عاری از هیجان است که زمانی که قهرمان ما وارد میخانه‌ای می‌شود که ظاهراً خطر در راه است، و تلویزیون در پس‌زمینه آن را نشان می‌دهد. حلقه زدن من عجله دارم اضافه کنم که این یک ضربه ارزان به آن ورزش محبوب نیست - زمانی که قهرمان ما با اسلحه کشیده محل را ترک می کند، حدس من این است که بسیاری از بینندگان به این فکر خواهند کرد که "شما جلو بروید - من خوب هستم". "

قهرمان فوق‌الذکر ویکتوریا (روبی رز) است و وقتی وارد عکس می‌شود، به محل کارش می‌رسد و مراقبت شبانه از دیمون (مورگان فریمن - بله، مورگان فریمن)، یک پلیس بازنشسته و صندلی چرخدار در املاک قصرش با دوست‌داشتنی‌اش می‌رسد. دختر موپت لیلی (Juju Journey Brener) در دوش. به نظر می رسد لیلی بیمار است و ویکتوریا به دیمون اعتراف می کند که احتمالاً نمی تواند هزینه درمان لازم را بپردازد. دیمون بزرگوارانه پیشنهاد می کند که هزینه درمان را بپردازد، اما او به خدمات نیاز دارد. همانطور که کاوش های او احتمالا نشان می دهد، دیمون یک پلیس فاسد بود که درگیر انواع معاملات غیرقانونی در اطراف شهر بود. و در پی یک صلیب دوگانه اخیر، او تصمیم می گیرد پول خود را از پنج همکار در شهر بگیرد و از ویکتوریا می خواهد که مجموعه مهارت های قبلی خود را - که زمانی با برادر فقیدش به عنوان پیک مواد مخدر برای اوباش روسی کار می کرد - برای استفاده قرار دهد. با ساخت پیکاپ ها در طول آن شب. در ابتدا، ویکتوریا قبول نمی کند - او آن زندگی را پشت سر گذاشته است - اما وقتی معلوم می شود که لیلی ناپدید شده است و دیمون تا زمانی که کار تمام نشده است او را بر نمی گرداند، او با اکراه موافقت می کند.

هر امیدی که این فقط یک سری بی‌صدا و غیر توصیفی از پیکاپ‌ها و جابه‌جایی‌ها باشد، تقریباً وقتی ویکتوریا به اولین مقصد می‌رسد، از پنجره بیرون می‌رود، جنایتکاری را که از او جمع‌آوری می‌کند به‌عنوان مردی که برادرش را کشته است، می‌شناسد و سلاخی می‌کند. او و اتاقی از عواملش. (او همچنین به یک کارگر جنسی کمک می کند تا فرار کند، بنابراین حدس می زنم مقیاس های کارمایی یکسان باشد.) از آنجا، همه چیز رو به پایین می رود زیرا هر سفر جدید با مجرمان ظاهرا رنگارنگ مواجه می شود (از جمله کسی که به وضوح فکر می کند نقش آلفرد مولینا را در "شب های بوگی" بازی می کند. و با این جمله بی مرگ به ویکتوریا سلام می کند: «شنیده ام که شما بیشتر از کوئنتین تارانتینو مردم را کشتید. ژولپ نعناعی؟») که به صحنه دعوا، بازی با اسلحه یا تعقیب و گریز ختم می شود و قبل از بازگشت به محل دیمون برای یک مکالمه مرموز دیگر (در حالی که در حال انجام است) هرگز فقط به دنبال دخترش از اتاقی به اتاق دیگر نمی رود). در همین حال، فعالیت‌های ویکتوریا توجه مجموعه‌ای از پلیس‌های متقلب، فدرال‌ها و ماموران دولتی را به خود جلب می‌کند - حداقل یکی از آنها در واقع می‌گویند که یک قطعه اطلاعات "بالاتر از درجه دستمزد شما" است - که همه سعی می‌کنند او را به یک اندازه متوقف کنند. راه های بی اثر

همانطور که ممکن است از این نقطه حدس زده باشید، "پیروزی" فیلم بسیار بدی است. اما بیشتر از آن، بسیار تنبل است – نوعی که تقریباً باعث می‌شود در مقایسه با دی‌تی‌وی که استیون سیگال در چند دهه گذشته به راه انداخته است، متمرکز و متعهد به نظر برسد. توصیف شخصیت‌ها و روایت به‌عنوان «کاغذ نازک»، توهین به طیف متوسط ​​شما از خوراک دستگاه کپی است و حداقل تضمین می‌شود که درجه روشنایی بالاتری نسبت به فیلم‌برداری تیره‌ای که در سراسر نمایش داده می‌شود، داشته باشد. البته، فیلمی مانند «پیروزی» را به خاطر آن ویژگی‌های خاص تماشا نمی‌کنید، اما در واقع در مقایسه با ضرب‌های اکشن وحشتناکی که در سراسر آن بی‌حال هستند، بهتر عمل می‌کنند. تنها چیزی که در مورد آنها - و به طور کلی کل فیلم - جالب است، این است که فیلم به طور عجیبی عاری از موارد اضافی است. کلوپ‌های استریپ، بزرگراه‌ها - شما یک مکان را نام می‌برید و به‌طور عجیبی فاقد شخصیت‌های خاص برای حرکت دادن آن صحنه خاص است. جهنم، «شنا به سمت کامبوج» چیزهای اضافی بیشتری نسبت به آنچه در اینجا یافت می‌شود داشت- و رقص مبارزاتی بهتر را هم ذکر نکنیم.

اگرچه «پیروزی» تا جایی که می‌شود فراموش‌شدنی است - این ممکن است نزدیک‌ترین چیزی باشد که به یک فضیلت دارد - هنوز یک چیز در آن وجود دارد که نمی‌توانم فوراً آن را تکان دهم و آن حضور مورگان فریمن در نقشی است که مستلزم آن است. تلاش بسیار کمی که بروس ویلیس آن را انجام نداد جای تعجب است. فریمن در طول دوران حرفه‌ای خود، به بیان خیرخواهانه، سهم خود را از فیلم‌های بد ساخته است - برخی از آن‌ها شاید بدتر از این فیلم (همان‌طور که کسانی که از طریق فیلم‌هایی مانند "Dreamcatcher" و "The Bucket List" موفق به ساختن آن شدند می‌توانند تایید کنند) - اما من تا آخر عمر نمی توانم بفهمم چه چیزی می تواند او را وادار به امضای قرارداد کند. جدای از چند صحنه رو در رو با رز و صحنه ای که او لیلی کوچک را برای شب به داخل می کشد، نقش او تقریباً به طور کامل شامل نشستن روی ویلچر خود و تماشای اکشن روی صفحه نمایش کامپیوترش از طریق دوربین های بدن است. ویکتوریاپوشیده. در نقطه‌ی اوج یا پایین فیلم، او را مشاهده می‌کند که یک نارنجک دستی می‌اندازد تا از شر آدم‌های بد اطرافش دور شود، و وقتی همه پراکنده می‌شوند، شروع به التماس کردن از او می‌کند که "از آنجا برو بیرون!" نمی‌دانم فریمن قصد دارد خاطراتش را منتشر کند یا نه، اما اگر این کار را انجام دهد، امیدوارم دقیقاً همان چیزی را که هنگام فیلم‌برداری آن لحظه خاص در ذهنش می‌گذرد، به اشتراک بگذارد، زیرا من، برای مثال، به شدت کنجکاو هستم که بفهمم. چه کسی می‌داند-شاید او روی حلقه کردن هم تمرکز کرده بود.

  • مو امین

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی