کلیفورد سگ بزرگ قرمز
من خیلی خوشحالم که کلیفورد صحبت نمی کند. با تماشای «کلیفورد سگ قرمز بزرگ» واقعاً شیرین و منفور، نسخهای از نسخه بالقوه این داستان را که احتمالاً در آسانسوری مطرح شده بود، به تصویر کشیدم که در آن کلیفورد ارجاعات فرهنگ پاپ مانند پوچی را در «سیمپسونها» رها میکرد. ” این به من یادآوری کرد که رویکرد در اینجا - نیرو بخش و دلگرم کننده - هوشمندانه تر از تلاش برای سوار شدن بر هر روند فعلی فرهنگ پاپ بود، همانطور که فیلم های خانوادگی مدرن اغلب انجام می دهند. در واقع، برداشت والت بکر از کتاب کلاسیک کودکان مرا به یاد نوارهای VHS صدفی دیزنی میاندازد که بخشی از زندگی من در دهه 80 بود. مانند آن فیلمها، بیش از حد حساب شده یا بدبینانه به نظر نمیرسد، و باعث میشود به راحتی از ایرادات آن چشم پوشی شود. خود کلیفورد کمی بداخلاق است و کنترل کردن آن سخت است، بنابراین قابل قبول است که فیلم درباره او برخی از همین مشکلات را داشته باشد، و بیشتر بچهها برای فکر کردن به اینکه چطور میتوانست بهتر باشد (یا فکر میکنند چقدر بدتر میشد، مکث نمیکردند). اگر مرد بزرگ قرمز صحبت می کرد.
امیلی الیزابت باهوش و همدل (داربی کمپ) خارج از مدرسه خصوصی جدید و معتبرش در نیویورک است. دختر 12 ساله مورد آزار و اذیت دختران پستی قرار می گیرد که او را "کمپ های غذا" می نامند، اما او یک آپارتمان مجلل و تحت کنترل اجاره ای دارد تا با مادر مجردش مگی (سینا گیلری) به او بازگردد. وقتی مامان برای کسب و کار مبهم حقوقی به خارج از شهر می رود، از برادرش کیسی (یک جک وایت هال سرگرم کننده) که در ون او زندگی می کند، می خواهد که مراقب امیلی باشد و از دردسر دور بماند.
امیلی و عمو کیسی یک روز در حال پیاده روی هستند که متوجه کارناوال حیواناتی می شوند که توسط آقای بریدول مرموز (جان کلیز) اداره می شود - اشاره ای به نویسنده منبع منبع، نورمن بریدول. جادوگر این اوز امیلی را از میان چادر حیوانات جادویی خود به اتاقی نشان می دهد که در آنجا با کلیفورد به عنوان یک توله سگ کوچک، شایان ستایش و تا حدودی ترسناک شده آشنا می شود. بنا به دلایلی، نسخه توله سگ کلیفورد غیرواقعی تر از نسخه غول پیکر به نظر می رسد. شاید به این دلیل باشد که می دانیم توله سگ ها بیشتر از سگ هایی که به اندازه ساختمان های کوچک هستند باید چه شکلی باشند، اما توله سگ کلیفورد انتخابی عجیب و غریب است، ساخته ای کارتونی که هرگز به نظر نمی رسد که فضایی مشابه امیلی داشته باشد. او به اندازه راجر خرگوشه یک موجود سینمایی باورپذیر است.
پس از اینکه کلیفورد با امیلی به خانه می رود، کیسی به او می گوید که روز بعد باید پسر کوچک قرمز را برگرداند و دختر بیچاره را به رختخواب می فرستد تا آرزو کند چیزی تغییر کند. او از خواب بیدار می شود و کلیفوردی را می یابد که کتابداران آن را می شناسند و دوست دارند، یک سگ قرمز غول پیکر، رسا و شاد. کیسی وحشت می کند و مرکز "کلیفورد سگ قرمز بزرگ" همان طور که انتظار می رود از "کلیفورد هیجینک ها" تشکیل شده است. آنها سعی می کنند او را از ابر بدخلق (دیوید آلن گریر) پنهان کنند. او به مدرسه می رسد، جایی که او دختر بدجنس را به آسیب های آینده می لیسد. او حتی جان کسی را نجات می دهد. هیچکدام از اینها بهویژه خاطرهانگیز نیستند، اما همچنین به اندازهای که میتوانستند رندهکننده نیستند. حتی در صحنههای با لختی غولپیکر سگ، لمس سبکی وجود دارد. من به عنوان پدر و مادر سه فرزند، بیشتر از آن چیزی که اکثر غیروالدها می دانند، فیلم های خانوادگی پایان ناپذیری دیده ام، و بکر «کلیفورد سگ قرمز بزرگ» را ادامه می دهد.
تمام این انرژی سگ بزرگ توجه زک تیران (تونی هیل)، رئیس شرور شرکتی به نام لایفگرو را به خود جلب می کند، که می خواهد همه چیز را بزرگ کند. چرا؟ گفتنش سخته اما آزمایشات ناموفق لیفگرو شامل یک بز دو سر و یک گوسفند به خصوص پست است. در دهه 20، شما می توانید انتظار داشته باشید که بسیاری از شرورهای فیلم های خانوادگی، بزرگان فناوری و تجارت باشند. با تشکر، مارک زاکربرگ.
امیلی می گوید: «کاش ما بزرگ و قوی بودیم و دنیا نمی توانست به ما آسیب برساند. این خطی است که با کودکانی که دو سال مضطربتر از آنچه والدینشان در هنگام تولد انتظار داشتند، زندگی کردهاند، طنینانداز میشود. و این نشان دهنده قلب بزرگ این فیلم است. بله، برخی از آنها ارزانتر به نظر میرسند و تعداد کمی از شوخیها برای والدین و بچهها جالب به نظر میرسند، اما این فیلم در هر صحنهای بسیار دلپذیر است. «کلیفورد سگ قرمز بزرگ» داستانی کلاسیک از نحوه واکنش مردم به چیزهایی است که متفاوت هستند، اما روح گرمایی دارد که وقتی مهم باشد از بین میرود. امیلی متوجه می شود: "او به کسی صدمه نمی زند - او عاشق است." و دوست داشتن او آسان است.
- ۰۰/۱۰/۰۵