Joker
در فیلمهای رایج امروزی، «تاریک» فقط طعم دیگری است. مانند «نارژی»، این گزینه ای است که بسته به بازاری که می خواهید به آن دسترسی پیدا کنید، از آن استفاده می کنید. و به ویژه هنگامی که به ژانر کتاب های مصور تزریق می شود مفید است.
تاریکی دیگر ربطی به احساس بیگانگی ندارد که فیلمساز می خواهد بیان کند یا پاک کند، همانطور که در مورد فیلمی مانند «راننده تاکسی» اتفاق افتاد. این در مورد کاوش ایده های ناراحت کننده نیست، همانطور که در "پادشاه کمدی" انجام شد. آیا فکر میکنید تاد فیلیپس، نویسنده و کارگردان فیلم جوکر، و اغلب به آن فیلمها اشاره میکند، ممکن است انتظار داشته باشید که مارتین اسکورسیزی به عنوان تهیهکننده اجرایی در اینجا ثبت نام کرده باشد تا از دعوای سرقت ادبی خارج شود (او نه خیلی از این فیلم انصراف داد. با این حال، مدتها پس از امضای قرارداد، واقعاً به نابرابری درآمد، پرستش افراد مشهور و فقدان مدنیت در جامعه معاصر اهمیت میدهد؟ من شخصاً او را نمی شناسم اما شرط می بندم که او دست به کار نمی شود. او انبوهی را که در آن فیلمهای «خماری» ساخته است - که برخی معتقدند در واقع به عدم ادب در فیلمهای غیره کمک کردهاند - دارد و نه تنها میتواند تمام آبهایی را بخرد که بعد از اکران فیلم بزرگ، از دست دادن همیشگی ما محروم میشوند. ، او می تواند پس از برخورد سنگر بزرگتر، مخارج پناهگاه را بپردازد.
به این معنا نیست که اگر «جوکر» را بخرید، شوخی متوجه شماست. (به جز در درازمدت که واقعاً اینطور است.) اگر زندگی میکنید و میبینید که واکین فینیکس در حال انجام کارهای افراطی است، این فیلم واقعاً نقطه پایان آن است. همانطور که آرتور فلک، دلقک خیابانی که به طور فزاینده ای بی چسبانده می شود و استندآپ ناخواسته کمدی می کند و در گاتهام دهه 1980 به نظر می رسد (اگرچه چه کسی می داند جزئیات در شهرهای خیالی شبیه چه دوره ای هستند)، فینیکس می رقصد، دیوانه وار می خندد، چیزها را در خود جای می دهد. دهانی که نباید به آنجا برود و مرتکب چند جنایت واقعاً زشت و نفرت انگیز با ذوق وحشیانه می شود.
وارنر، و من حدس میزنم دیسی کامیکس، چیزهای زیادی درباره این واقعیت ساختهاند که این بهعنوان یک فیلم «مستقل» است که هیچ ارتباطی روایی با دیگر عکسهای دنیای DC ندارد، اما این یعنی اینکه کیک خود را داشته باشید و آن را بخورید. شما هنوز نام پناهگاه دیوانه تان را «آرکهام» می گذارید و دنیای سینمایی DC شما هر بیست دقیقه یک بار بتمن های خود را عوض می کند. شاید منظور آنها این باشد که این اولین و آخرین فیلم DC است که رتبه R را دریافت می کند.
امتیازی که به طور کامل کسب می کند. خشونت در این فیلم به معنای شوکه کردن است و این کار را می کند. بیگانگی فلک در صحنههای اولیه، تراویس بیکل را تداعی میکند، اما این فیلم آنقدر جگر مرغ است که نمیتواند نژادپرستی فلک بیکل را نشان دهد، اگرچه او را بیشتر در یک سوم اول نشان میدهد که توسط افراد رنگین پوست آزار میگیرد. فلک همچنین با یک مجری برنامه گفتگوی شبه کارسون که توسط رابرت دنیرو بازی میکند، تثبیت شده است و موقعیتهای بازیکن «پادشاه کمدی» را برعکس میکند. او همچنین از زن سیاهپوست پایین سالن با بازی Zazie Beetz خوشش میآید. انتخاب بازیگر صرفاً به این منظور نیست که به فیلم حق بالیدن در منحنی ذات القاعده بدهد، بلکه برای تداعی کردن دایان ابوت در هر دو فیلم «راننده تاکسی» و «کمدی» است. جلب رضایت ظاهراً موفق فلک از این کاراکتر باعث شد که من فکر کنم Beetz باید نماینده خود را اخراج کند، اما یک توضیح در اواخر بازی باعث می شود ... خوب، قابل بخشش نیست، اما انجام خواهد شد.
در حالی که گاتهام شروع به سوزاندن می کند (ناآرامی های مدنی با یک اعتصاب زباله شروع می شود)، فلک، که توسط بیشتر 99٪ شهر به عنوان یک مراقب شناخته شده است، کاملاً نمی داند که از ستاره بودن فرقه زیرزمینی خود چه بکند. (شهر در محاصره آشوبگرانی با آرایش دلقک ها و ماسک های دلقک است؛ زیرا این فیلم به طور ناگهانی در پشت منحنی آگاهی «دلقک ها ترسناک هستند» قرار دارد - این روزها فقط پنی وایز دارای امتیاز ویژه ای است - این سکانس ها شبیه «شورش جوگالوها» یا چیزی به همان اندازه خنده دار.) مادرش (فرانسیس کانروی، زن فقیر) به کارفرمای سابقش، نجیب زاده توماس وین نامه می نویسد، و آرتور یکی از پیام ها را باز می کند و آنها را می خواند و چیز آزاردهنده ای یاد می گیرد.
خط داستانی به خودی خود یک اشتباه کامل نیست. اما به محض اینکه فیلم شروع به برداشتن نماهای «پرتقال ساعتی» کرد (و بله، فیلیپس و شرکت از وارنرز خواستند از لوگوی استودیو Saul Bass برای تیتراژ ابتدایی استفاده کنند، با این حال) میدانید که اولویتهای آن کمتر است. سرگرمی نسبت به ایجاد اهمیت خود. به عنوان یک تفسیر اجتماعی، "جوکر" یک زباله مخرب است. اما علاوه بر لذتهای عجیب و غریب اجرای فینیکس، برخی از شایستگیهای اصلی استودیوی فیلمسازی را نیز به نمایش میگذارد، به شیوهای که «ستارهای متولد میشود» که سال گذشته ارائه شد. (بردلی کوپر تهیه کننده است.) بازیگران مکمل، از جمله گلن فلشلر و برایان تایری هنری، ارزش افزوده ای را برای صحنه های خود به ارمغان می آورند و کل ماجرا شبیه یک فیلم است. دقایق پایانی، که هر بیننده باهوشی را به زمزمه کردن "آیا شما فقط یک پایان لعنتی انتخاب می کنید و به آن پایبند هستید؟" احتمالاً نشانهای از این است که اگر فیلیپس در کل زمان اجرا به طور کامل به دستگاههای نامنسجم بدبینانهاش سپرده میشد، چه نوع آشفتگی در دستانمان داشتیم. خوشبختانه او با کمی کمک دوستانش از پسش بر می آید.
- ۰ نظر
- ۰۷ دی ۰۰ ، ۱۴:۱۷