بهارات
سلمان خان، ستاره/تهیه کننده بالیوود، مردی به نام هند (به معنای واقعی کلمه) در «بهارات» است، یک درام جالب درباره تلاش شخصیت عنوان برای حمایت و انجام درست توسط خانواده اش در هند پس از پارتیشن. خان نقش بهارات را بازی میکند، مردی گنگ و تقریباً غیرقابل کتک زدن که در 15 اوت 1947، روزی که هند استقلال خود را از انگلیس به دست آورد و از پاکستان امروزی جدا شد، از پدر و خواهر کوچکترش جدا شد. بهارات اساساً پل بونیان، کاپیتان آمریکا، و فارست گامپ هستند که همگی به شکل یک هندی ساخته شده اند. او زندگی های زیادی را گذرانده است - به عنوان یک موتورسوار جسور، یک مکانیک نیروی دریایی، و یک گربه وحشی حفاری نفت - و هر یک از آنها جذاب ترین جنبه های عضلانی خیرخواه خان را به نمایش می گذارد، که بسیار در تایپ کردن بازی می کند.
بهارات واقعا کاریزماتیک است: او با رقصیدن مانند آمیتاب باچان فوق ستاره دزدان دریایی را تحت سلطه خود در می آورد، عشق زندگی خود (کاترینا کایف) را با خواندن شعر برانگیخته می کند، و به طور کلی با ارائه احساسات پرشور، شرایط کار/زندگی بهتری را برای خود و همسالانش به دست می آورد. سخنرانی در مورد عظمت هند یکی از اصلیترین لذتهای تماشای «بهارات» دیدن ساحل خان در جذابیتهای قابلتوجهش است، در حالی که او و کایف - که اغلب از خان پیشی میگیرد، همانطور که قبلاً در فیلم مهیج جاسوسی «تایگر زیندا های» در سال 2017 این کار را انجام میداد - کاملاً تحمل میکنند. نیروی اعتقاد، در چند لحظه کلیدی در تاریخ ملت سازی هند. خان همیشه آنقدر قوی نیست که بتواند چندین لحظه عاطفی بزرگ و دلپذیر را بگذراند (یعنی: هر زمان که مجبور است کارهای بیشتری انجام دهد، فقط پسرانه دود کند). اما او و همبازی هایش گاهی آنقدر جذاب هستند که «بهارات» مضحک را باورپذیر جلوه دهند.
و پسر، «بهارات» باورنکردنی است: شخصیت خان، که اکنون میانسال است، اعضای خانواده گستردهاش را با داستانهای وحشیانه (اما به اندازه کافی واقعی!) از فروتنی حیرتانگیز در برابر تغییر ارزشها خوشایند میسازد. در زمان خود، بهارات به یاد می آورد که هر چیزی را که می خواست می آمد، می دید و فتح می کرد. او ابتدا به عنوان یک راننده بدلکاری به سبک ایول نایول تسلط پیدا می کند و بعد از آن دست از کار می کشد، اما تنها زمانی که متوجه می شود یک کنسرت هیجان انگیز و یک شریک جذاب (دیشا پاتانی) به اندازه نمونه ای که او برای جوانان تأثیرپذیر هند ارائه می کند مهم نیست. بعدی: بهارات به «جایی در خاورمیانه» سفر میکند و سپس از آن فرار میکند تا ثروت خود را به دست آورد، اما تنها پس از آن که عاشق پیشبانهی جسور کومود راینا (کایف) میشود و تعدادی از همکاران ناتوان را از یک حادثه مرگبار معدن نجات میدهد. سپس او به عنوان مکانیک کشتی به مالتا سفر می کند (با وجود اینکه هیچ مهارت مکانیکی ندارد)، اما پس از اینکه دزدان دریایی فوق الذکر را رام کرد و به دوست و همراه همیشگی خود برومنتیک ویلایتی (سانیل گروور) کمک می کند تا با زن رویاهایش عاشقانه شود، این موقعیت را ترک می کند. هر قسمت از زندگی بهارات فقط برای تایید طبیعت مهربان و وفاداری بی مرگ او است. مهم نیست که یک مشکل مشخص چقدر غیرقابل حل به نظر می رسد - فقط او می تواند آن را حل کند.
شانه های پهن و عضلانی خان اغلب قادر به حمل چنین بار گسترده ای هستند. زمانی که بهارات اساساً با استقامت تکاندهندهی باسن، پوسیدگی پهن و خیرهی ارزیابیکنندهی خان تعریف میشود، قانعکنندهتر است. او یک کت و شلوار سفید و خیره کننده را خوب جلوه می دهد. جهنم، خان سبیل مدادی به سبک جان واترز را خوب جلوه می دهد. خان تنها وقتی که مجبور است گریه کند، التماس کند، یا احساسات پیچیده دیگری از خود نشان دهد، واقعاً متقاعدکننده نیست، همانطور که در صحنه ای مهم که یکی از بستگان گمشده بهارات را درگیر می کند.
اما در بیشتر موارد، خان در نقش بهارات خوششانس عالی است: او به اندازه کافی سبک است، همانطور که در رقصهای رقص میبینیم که او فرماندهی گردانی از رقصندگان پشتیبان را بر عهده دارد که او را با وظیفهشناسی بر روی شانههای خود بلند میکنند. این مرد به اندازه مرد ماچو رندی ساویج در دوران اوج خود بزرگ است و به آن افتخار می کند، اما همکارانش معمولاً می دانند چگونه بهترین ها را در او به نمایش بگذارند. فقط صحنههای کافی وجود ندارد که خان بتواند در آن تظاهر کند، زیرا علی عباس ظفر، کارگردان «بهارات» و وارون وی. شارما، نویسنده همکار، ناگزیر زمان زیادی را صرف بازگرداندن عشق قهرمان خوشبخت خود به مادر هند میکنند. هنوز: چندین صحنه وجود دارد که خان به بینندگان یادآوری می کند که نه تنها در پوست خودش خیلی راحت است، بلکه می داند چگونه برای دوربین خوب به نظر برسد. گاهی اوقات، این بیش از اندازه کافی است.
بعد دوباره، من اغلب فکر می کردم که چرا به کایف زمان بیشتری برای نمایش داده نمی شود. او تقریباً تمام صحنههایی را که در آن حضور دارد، با چند چشمک متحیرانه و لبخندهای آگاهانه میدزدد، مانند یک شماره موزیکال مقاومت ناپذیر که در آن راینا بهارات را متقاعد میکند تا با مادرش در مورد احتمال بودن یک زوج «زنده» (یعنی مجرد) صحبت کند. اجرای شاد و فرمانبردار کایف، رقص شوخی ریتا هیورث را در "گیلدا" به ذهن متبادر می کند، به خصوص زمانی که آهنگ کایف به گروه کر خود باز می گردد: "عزیزم، بیا اینجا." هر کاری که خان می تواند انجام دهد، کایف می تواند بهتر انجام دهد، مانند زمانی که راینا با بهارات معاشقه می کند در حالی که وانمود می کند که یک غذاخوری سبیلی است: "شیرینی ها آماده هستند و من هم هستم." قهرمانی که خان میتواند انجام دهد به اندازه کافی خوب است، اما فکر نمیکنم تنها باشم که آرزو میکنم بازیهای سبکدل، اما فرماندهنده کایف از آنجا سرچشمه میگیرد.
- ۰۰/۱۱/۱۰