بررسی فیلم مایسترو
بردلی کوپر با فیلم مایسترو داستان یک مبتکر هنری را به سنتی ترین شکل ممکن روایت می کند: از طریق ترانه های آشنا و روایت خطی یک فیلم زندگی نامه استاندارد.
کوپر با کارگردانی و بازی در نقش آهنگساز و رهبر ارکستر افسانه ای لئونارد برنشتاین، فیلمی را ساخته است که از نظر فنی خیره کننده اما از نظر احساسی خسته کننده است. فیلمنامه ای که او با جاش سینگر («اسپات لایت») نوشت، مسیری اپیزودیک را دنبال می کند: این اتفاق افتاد، سپس این اتفاق افتاد، سپس این اتفاق افتاد. در نهایت، در همان دام بسیاری از فیلمهای زندگینامهای، بهویژه عکسهای پرستیژ با آرزوی جوایز بزرگ میافتد: در پوشش بخش عظیمی از زندگی یک فرد بسیار مشهور، در نهایت احساس سطحینگری میکند.
فیلم سینمایی ایرانی کمدی یکی از ژانرهای پرطرفدار فیلم سینمایی ایرانی در نماوا است.
و با این حال، شما باید آن را ببینید. بله، این متناقض به نظر می رسد، اما فیلم مایسترو از منظر زیبایی شناختی آنقدر تماشایی است که ارزش تماشای آن را دارد. فیلمبرداری، لباسها و طراحی تولید همگی خاطرهانگیز و دقیق هستند زیرا با گذشت 40 سال از زندگی برنشتاین تکامل مییابند. در پشت دوربین، کوپر یک نوسان بزرگ ایجاد می کند و به شما این حس را می دهد که انگار در حال تماشای فیلمی هستید که در دهه 40 ساخته شده است و در هر دوره به این کار ادامه می دهد. به عنوان مثال، متیو لیباتیک - نامزد اسکار به عنوان مدیر فیلمبرداری اولین فیلم کوپر، "ستاره ای متولد شده است"، با فیلمبرداری سیاه و سفید با کنتراست بالا و نسبت آکادمی، با یک لامپ روی صحنه بی آب و هوا معجزه می کند. پلانی وجود دارد که در آن کری مولیگان در نقش فلیسیا مونتهالگره، که همسر برنشتاین خواهد شد، شبانه از اتوبوس پیاده میشود و به سمت مهمانی میرود که در آن برای اولین بار او را ملاقات خواهد کرد، و از نظر اصالت سینمایی نفسگیر است. تکنیکالر صحنه های سرسبز در دهه 60 و 70 جذابیت پر جنب و جوش خود را ارائه می دهد. و انتقالهای الهامگرفته از ویرایشگر میشل تسورو، داستان را در زمان و مکان به شیوهای هیجانانگیز منتقل میکند.
فیلم سینمایی خارجی کمدی در کنار دیگر فیلم های سینمایی کمدی، بسیار پرطرفدار است.
کوپر به وضوح در درست کردن جزئیات، ریز و درشت دقت زیادی کرده است. این شامل گذراندن شش سال برای یادگیری نحوه هدایت برای کامل کردن یک صحنه خاص ضروری است: بازآفرینی شش دقیقهای از برنشتاین در رهبری ارکستر سمفونیک لندن در سمفونی شماره 2 مالر "رستاخیز" در کلیسای جامع الی در سال 1973. (Yannick Nézet-Séguin مشاور رهبری مهم کوپر.) دوربین به طور روان در سراسر ارکستر، گروه کر و تکنوازان پرسه میزند، موسیقی تمام بدن او را فرا میگیرد و در سرتاسر این بنای باشکوه پررونق است. برنشتاین پرشور و شیفته عرق است. این اوج شادی اوست کل فیلم قبل از شروع پخش در نتفلیکس در 20 دسامبر ارزش دیدن در یک سینما را دارد، اما این لحظه طولانی و غم انگیز لحظه ای است که شما می خواهید با بهترین تصویر و صدا تجربه کنید.
فیلم سینمایی جدید در نماوا نیز فیلم های جدیدی بعد از سینما منتشر میشوند را در اختیار مخاطبان قرار میدهد.
اما در حالی که موسیقی برنشتاین در همه جا بافته می شود - از جمله استفاده سرگرم کننده از مقدمه "داستان غربی" او در طول یک دوره اختلافات زناشویی - ما هرگز او را عمیقاً به عنوان یک موسیقیدان یا یک مرد درک نمی کنیم. او یک افسانه است، یک نیروی فرهنگی بزرگتر از زندگی در آمریکای اواسط قرن که شخصیت او بسیار فراتر از حلقه های نادر دنیای موسیقی کلاسیک است. اما ماهیت لزوماً نمایشی وجود برنشتاین، بهعنوان یک همجنسباز بسته، ما را نیز بهعنوان بیننده دور نگه میدارد. او که کاملاً از درخشش و شهرت روزافزون خود آگاه بود، همیشه "روشن" بود. ما چند ذره از شادی صمیمی او را با مردان مختلف، از جمله مت بومر به عنوان دوست پسر سابق کلارینتیست، که با او خداحافظی دلخراش و اشک آلودی را در پیادهروی منهتن به اشتراک میگذارد، جاسوسی میکنیم. اما یک کیفیت وسوسهانگیز و محقق نشده در شخصیتپردازی در سرتاسر باقی میماند.
فیلم سینمایی جدید ایرانی نیز در نماوا به صورت مداوم در حال بهروزرسانی است.
رابطه لنی با فلیسیا پیچیده بود، با این حال «ماسترو» به ندرت فراتر از سطح زمین میکاود. این دو در حین ملاقات و عاشق شدن، شیمی حبابی و عفونی را به اشتراک میگذارند - و کارگردان کوپر عاقلانه اجازه میدهد این صحنهها و بعداً مشاجرههای زوجین در فیلمهای طولانی و مجردی اجرا شود. محبت بین آنها واقعی به نظر می رسد، و مولیگان غالباً باشکوه است و راه هایی را در تصویر فلیسیا پیدا می کند که آن را فراتر از تصور صرفاً زن پشت مرد می رساند. و با این حال، بازیگر کاستاریکای شیلیایی اغلب به معنای واقعی کلمه در سایه برنشتاین است. یکی از تصاویر او را در حالی که شوهرش هدایت میکند در بالها ایستاده است، با شکل اغراقآمیز او که او را میبلعد، گویی یک هیولا است. (مولیگان همچنین از نفیسترین مدهای مارک بریجز طراح لباس در طول فیلم بهره میبرد.) اما فلیسیا واقعاً چه احساسی نسبت به شریک شدن شوهرش با یک سری از مردان دارد که اکثر آنها جوانتر و حنایی هستند؟ او را در حال بوسیدن یک مهمان مهمانی در راهرو آپارتمانشان در ساختمان تاریخی داکوتا میگیرد و با یخ به او سرزنش میکند: «موهایت را درست کن. داری شلخته میشی.» این به احساس واقعی و خامی نزدیک می شود که به «ماسترو» قدرت بیشتری می داد.
فیلم سینمایی جدید خارجی در نماوا طرفداران بسیار زیادی دارد.
صحبت از ماهیت عمیق فیلم، در مورد تصمیم کوپر برای استفاده از پروتزهای پیچیده برای کاملتر کردن تبدیلش به برنشتاین صحبت شده است. بینی برجسته، به ویژه، منبع شگفتی بوده است، زیرا کوپر یهودی نیست. (فرزندان برنشتاین از این انتخاب دفاع کرده اند.) استاد گریم کازو هیرو، که برای تبدیل گری اولدمن به وینستون چرچیل برای "تاریک ترین ساعت" و شارلیز ترون به مگین کلی برای "Bombshell" برنده جوایز اسکار شد، در اینجا کار کاملاً متقاعد کننده ای انجام می دهد، به خصوص زمانی که برنشتاین در همان ابتدا و انتهای فیلم در نقش یک پیرمرد 70 ساله ظاهر می شود.
با این حال، اتفاقی در پایان فیلم می افتد که جای نقد دارد. اواخر دهه 1980 است و قاب به صفحه عریض گسترش یافته است. برنشتاین با جگوار کانورتیبل خود رانندگی میکند و آهنگ R.E.M را به صدا در میآورد: «این پایان جهان است همانطور که میدانیم (و من احساس خوبی دارم). مایکل استیپ، خواننده اصلی، درست در حالی که در مرکز عکس زوم می کند، غزل «لئونارد برنشتاین!» را فریاد می زند. شاید این کاری باشد که برنشتاین در زندگی واقعی انجام داده است. او به وضوح در مورد خود بسیار عالی فکر می کرد، بنابراین شاید او آنقدر غلغلک می داد که در این مقام ذکر شود. اما در یک فیلم، این انتخاب چشم به راه بود. ناله ای شنیدم
برنشتاین با کارش از شانس استفاده کرد. این چیزی است که او را عالی کرده است. "ماسترو" اگر همین کار را می کرد قوی تر می شد.
در کنار فیلم سینمایی خارجی، سریال خارجی جدید نیز در نماوا قرار میگیرد.
- ۰ نظر
- ۰۱ اسفند ۰۲ ، ۱۴:۴۲